محل تبلیغات شما

. . . . پیامبران الهی . . . .



 

شرح مختصری از زندگی حضرت انوش بنشیث بن آدم (ع)

 

نام : حضرت انوش (ع)

 

لقب : ریسان

 

نام پدر : حضرت شیث بن آدم (ع)

 

ناممادر : نزله (حوریه یا حورا )

 

حضرت آدم بعد از کشته شدن هابیل بسیارگریست تا خداوند به او وعده پسریداد تا جای هابیل را بگیرد لذا در 130سالگیخداوند به او فرزندی عطا کرد که آدم ناماو را "شیث" گذاشت.

 

حضرت آدم (ع)که پس از حدود هزار سالوفات یافت، "شیث" راوصى خود معرفی کرد و خداوند نیز شیث رابه پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازلکرد تا به وسیله آنها مردم زمان خود راکه همگی از نوه ها و نوادگان "آدم ابوالبشر"بودند، به توحید و یگانگی خدا دعوت کند".

 

درکتاب "تاریخ مسعودى"نیز آمده است:،حضرتشیث بن آدم (ع)هنگامی که ١٠۵ ساله بود در حدود سه هزارو 769 سال پیش از میلاد حضرت مسیح (ع) ، پسرشحضرت انوش (ع) به دنیا آمد. بعد از تولدحضرت انوش (ع) حضرت شیث (ع) ٨٠٧ سال دیگر عمرکرد و در سن ٩١٢ سالگی جان به جان آفرینتسلیم نمود و حضرت شیث (ع) اولین کسی بود کهمردم را به یگانه پرستی دعوت می نمود.

 

در قسمت دیگری ازکتاب تاریخ مسعودیآمده است: حضرت انوش (ع) هنگامیکه ٩٠ ساله بود پسرش حضرت قینان (ع) بهدنیا آمد و سپس صاحب نوه ای به نام "مهلائیل"یا "حلیث" شد و پس از اینفرزند مهلاییل به نامه "یارد" یا"غنمیشا" به دنیا آمد کهپدر "ادریس" پیغمبر است.

 

 بعد از تولد حضرت قینان (ع)، حضرت انوش (ع) ٨١۵ سال دیگر عمر کرد وصاحب فرزندان زیادی  شد و در دو هزار و 864 سال پیش از میلاد سر انجامدر سن ٩٠۵ سالگی (طبق کتاب بحارالانوارجلد13 صفحه 593 )بدرود حیات گفت .

 

دراین کتاب آمده است: حضرت انوش (ع) اولین کسی بود که به کمک و راهنمائیحضرت جبرائیل (ع) درخت خرما کشت نمودند. ایشان بعد از پدر خویش ( حضرت شیث بن آدمابوالبشر (ع) ) وصی و جانشین پدر در امرنبوت و راهنمائی و هدایت بشر شد و وارد کشورایران گردید و به هدایت خلق می پرداخت.

 

ایشان در سن ٩٠۵ سالگی در قلعه فهران( شهر قهدریجان ٢٠ کیلومتری اصفهان) بدرود حیات گفت ، شهر فهران در زمان خودیکی از شهرهای بزرگ و یکی از مراکز تجارتنیز بوده است و رشته کوههای اطراف این شهربه نام رشته کوههای فهران معروف می باشد.

 

 قابل به ذکر است که در منابع، کتابها و سایتهای ایرانی عمر حضرت انوش(ع) ٩۵٠ تا 965 سال ( بر اساس منابع موجوددر ایران عمر ایشان همان 965 سال می باشد)و هنگامی که ایشان به دنیا آمدند ، حضرتشیث بن آدم (ع) ١۵٠ ساله بودند . ولی درمنابع و سایتهای مذاهب مسیحیت و همچنین درکتاب مقدس مسیحیان ( در عهد عتیق - کتابپیدایش - فصل ۵ - ( ١ : ١ - ۴ ) - آیات ٩ الی١١ ) در مورد ایشان توضیح داده شده استو  عمرایشان ٩٠۵ سال ذکر گردیده است .

 

ضمناٌ قابل ذکر می باشد که کلیه مطالبو فعالیتهای این وبلاگ بر اساسنظارت کامل و با مجوز مستقیم از سوی ادراهاوقاف و امور خیریه شهرستان فلاورجان اصفهانمی باشد.

 

کپی برداری از مطالب با ذکر منبعمجاز است-اینجا

 

جمعی از خادمین حضرت انوش (ع)

 

***

 

زندگی‌نامه شعیای نبی(ع)

خلاصه پرسش

آیا شعیا» نام یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل بود، و آیا در قرآن کریم، اشار‌ه‌ایبه داستان این پیامبر شده است؟

پرسش

آیا شعیا پیامبر مبعوث به سوی بنی‌اسرائیل بود؟

پاسخ اجمالی

در منابع تاریخی گزارش شده است شعیا بن مصیا،یکی از پیامبران الهی از نسل حضرتسلیمان(ع) بود که در بیت‌ المقدس زندگی می‌کرد.

یکی از دلایل پیامبر بودن شعیا، دعای امام صادق(ع) در نیمه ماه رجب است که ازاو به عنوان یکی از پیامبران الهی یاد می‌کند و بر او درود می‌فرستد:

اللَّهُمَ‏ صَلِّ‏ عَلَى‏ هَابِیلَ‏ وَ شَیْثٍ‏ وَ إِدْرِیسَ‏ . و شَعْیَا.».

همچنین روایت است که امام رضا(ع) در مناظره‌ با رأس الجالوت»، از شعیا(ع) بهعنوان پیامبر یاد می‌کند و سخن او را برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام(ص) شاهد قرارمی‌دهد. و آنها نیز کلام امام(ع) را قبول می‌کنند.

شعیای نبی بعد از حضرت یونس ع و دانیال ع و ‏قبل از حضرت زکریا و یحیی(ع) زندگیمی‌کرد.

رسالت شعیا تبلیغ دین موسی(ع) بود و بنی اسرائیل را به دین ایشان دعوت می‌کرد.و بعد از تخریب بیت المقدس، شعیا(ع) آن‌را بازسازی کرد.

علت کشته شدن شعیا

در مورد علت کشته شدن شعیای نبی دو نقل وجود دارد.

1. با مردن حزقیا» پادشاه زمان شعیا ، بنی اسرائیل در زمین فساد کردند، اما شعیا(ع)آنها را از این‌کار منع کرد. آنها نیز قصد کشتن او را کردند؛ لذا شعیا(ع) فرار کردو در میان درختى مخفی شد، اما ابلیس جای او را به بنی‌اسرائیل نشان داد و آنها او رادر درخت به دو نیم تقسیم کردند.

از این‌رو گفته شده است که فساد بنی‌اسرائیل که در قرآن به آن اشاره شده است،مربوطبه کشته شدن شعیا(ع) است.

2. به دلیل بشارت دادن حضرت شعیا(ع) به پیامبری حضرت عیسی(ع) و حضرت محمد(ص)،قوم شعیا(ع) او را هفتاد روز در بیت المقدس گردانیدند و سپس افرادی او را به قتل رساندند.

منبع : http://yon.ir/xE65h


حضرت شعیا علیه السلام

شعیا بر مردمی مبعوث شد کهپادشاهی بنام (صدقیا) داشتند. ابتدا آنان بر آئین وحدانیت خدا ایمان داشتند و مردمیدرستکار بودند، تا اینکه در دین خود بدعت تازه ای نهادند.

خداوند در پاسخ سرکشی آنهاپادشاه بابل را مأمور حکومت آنان گردانید. اما آن قوم دست به دعا برداشتند و توبه کردند.خداوند نیز توبه آنان را بخاطر پدران صالحشان پذیرفت. صبح گاهان مردم مشاهده کردندکه تمامی سپاه بابل در اردوگاه خود به هلاکت رسیدند و فقط پانزده نفر از آنها از جملهبخت نصر از خشم الهی جان سالم به در بردند. و بار دیگر صدقیا را بر آنان حاکم کرد.صدقیا مردی صالح و متدین بود تا زمانی که صدقیا بر مردم حکومت می کرد، مردم به آئینیکتاپرستی و اطاعت پیامبر خود باقی ماندند.

او به فرمان خدا مأمور شد تاقوم خود را از گنهکاری و بزهکاری باز دارد و آنها را بار دیگر به ایمان و خداپرستیفرا خواند. پروردگار به شعیا وحی فرستاد که به زودی جان صدقیا را خواهم ستاند.

بهتر است از او بخواهی برایخود جانشینی انتخاب کند. شعیا وحی خداوند را به صدقیا رساند. صدقیا به تضرع و زاریپرداخت و از آنکه نتوانست توشه ای برای خود فراهم کند، ابراز پشیمانی کرد و از خداوندخواست تا اجلش را به تأخیر اندازد. خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و پانزده سالدیگر بر عمر او افزود. بعد از مرگ صدقیا مردم بار دیگر به سرکشی و گناه روی آوردند.

خداوند به شعیا وحی فرستادکه به زودی یکصد و چهل هزار نفر از افراد شرور و گنهکار و شصت هزار از خوبان امت تونابود می شوند. شعیا پرسید؛ گناه خوبان در این میان چیست؟ پروردگار فرمود؛ آنها باگنهکاران همنشینی داشتند و هیچ گاه بر آنان به خشم نگاه نکردند و از معاشرت با آنانناراحت نبودند.

شعیا به سوی قومش رفت تا آنانرا ارشاد کند. اما آنها نه تنها دعوتش را و ارشادهایش را گوش ندادند بلکه تصمیم بهقتلش گرفتند. شعیا از میان ان قوم سرکش گریخت و خود را در داخل تنه درختی پنهان کرد.اما شیطان گوشه لباسش را به مردم نشان داد و آنان با اره ای بزرگ درخت را به همراهشعیا از وسط جدا کردند.

بعد از شعیا پیامبری بنام حبقوقبر آن قوم مبعوث گشت. او خطاب به قومش گفت؛ تورات خبر از ظهور کتابی روشن می دهد کهاز کوه فاران بر سراسر گیتی پرتو می افکند و آسمان از ستایش محمّد و امت او لبریز است.

مردی سوار بر شترش خشکی رادر نوردیده و کتابی تازه برای ما به ارمغان می آورد. ظهور او بعد از ویرانی بیت المقدسخواهد بود.

اما آن قوم گفته های حبقوقرا نیز نپذیرفتند و تصمیم به قتل او گرفتند. تا اینکه پروردگار آن قوم سرکش و نافرمانرا به هلاکت و جزای اعمالشان رساند.

اقتباس از کتب؛ قصص الانبیاء،ص 60؛ علل الشّرایع، ج 1، ص 77؛ کامل ایارات، ص 64؛ امالی شیخ صدوق، ص 40؛ داستانپیامبران، اکبری، ص 224؛ تکیه گاهان خسته دل، محمدی، ص 119؛ قصه های قرآن، آزرمی، ص317.

منبع :

https://goo.gl/L2rWoa

 

 


حضرت القانا علیه السلام و حضرت آلی علیهالسلام

القانا یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود. او فرزند یرحوم از اولاد قارون بن ابراهیمبوده است.

در لغت عربی القانا به معنی خدا داده است» می باشد. این پیغمبر در کوه افرائیمست داشت و دارای دو زن به نام های جنا» و فنا» بود. او هر سال برای حج و قربانیکردن به شیلو» می رفت و مناسک حج را بجا می آورد. در ایام حج بنی اسرائیل را به پندو اندرزهای اخلاقی و به شریعت حضرت ابراهیم دعوت می کرد.

در یکی از سنوات حج، القانا با دو زنش به شیلو آمد. حنا» در خانه خدا مشغول نمازشد و چون عقیم بوده اولادی نداشت. در مناجات از خدای کعبه درخواست فرزندی کرد و باگریه عهد کرد اگر فرزندی بیاورد او را خدمت گذار کعبه قرار دهد.

در این موقع که او با خدا مناجات می کرد علی» یا آلی» پیغمبر بر کرسی نبوت نشستهبود، و در حال گریه او را تماشا می کرد. به او گفت؛ ای زن، چه شده که اینقدر نماز راطول می دهی و خود را در اداء آن به زحمت می اندازی. حنا» گفت؛ از زیادی اندوه و حزن،چاره ای جز توسل به حق ندارم و اکنون به حال فرو مانده ام، و جز این عرض حاجت در نماز،چاره ای نیست. آلی» پیغمبر به او مژده داد که دعایت مستجاب شده و به زودی خداوند فرزندیبه تو عنایت می فرماید. حنا» پس از چند روز آبستن شد و فرزندی پسر به دنیا آورد کهاو را سموئیل نام نهادند.

حنا فرزند را تربیت کرد و از شیر گرفت و گاوی برداشت و برای قربانی با سموئیلبه شیلو رفت و آداب و رسوم و مناسک حج را بجای آورد و او را به آلی» پیغمبر سپرد کهپرده دار خانه کعبه بود و گفت؛ من چنین عهدی کردم و او را برای خدمت خانه خدا به تومی سپارم. سموئیل در ملازمت آلی» پیغمبر بود تا به پیغمبری رسید. آغاز سال نبوت اوبا سال وفات آلی» پیغمبر مصادف شد و پس از چندی که مبعوث شد، پدرش القانا در جبل افرائیموفات کرد.

***

[210]1 - قصه های قرآن و تاریخ انبیاء، آزرمی، ص 311.


حضرت سموئیل نبی (علیه السلام)

نویسنده: رامین رامین نژاد                                       

حضرت سموئیل نبی (علیه السلام) از پیامبران مبعوث بر بنی اسرائیل است. نام آن حضرت در انجیل برنابا با تلفظ سَموئیل» (1) و در زبور داوود و کتاب اول سموئیل نبی (علیه السلام) با تلفظ شِموئیل» آمده است.(2) در قرآن کریم نام آن حضرت به صراحت ذکر نشده، اما در سوره ی بقره ضمن شرح گفت و گوی او با قوم بنی اسرائیل، سه بار از آن حضرت با عنوان پیامبر ایشان» یاد شده است.(3) آن حضرت به سال 1105 ق.م در رامَه واقع در شمال بیت المقدس زاده شد. مادرش ــ حَنّا ــ او را نذر خانه ی خدا در شیلو کرد و آن هنگام که فرزند خود را از شیر باز گرفت، نذر خویش ادا نمود.(4)

متن کامل آن را پس از دانلود مطالعه نمایید.

 ورد  اینجا

 پی دی اف - اینجا



شباهت حضرت مهدی به حزقیل علیهما السلام

 

۱- خداوند برای حزقیل علیه السلام مردگانی را زنده کرد؛ چنان که در روضه کافی از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام در باره ی آیه: 

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ‏ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُم‏ (بقره ۲: ۲۴۳)

(آیا از [حال‏] كسانى كه از بیم مرگ از خانه‏هاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نیافتى؟ پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپارید» آنگاه آنان را زنده ساخت.)

فرمودند: اینان مردم یکى از شهرهاى شام بودند و تعدادشان هفتاد هزار نفر بود هر چند یک بار طاعون به سراغشان مى آمد و پس هرگاه احساس می کردند طاعون آمده است توانگران که نیرویى داشتند از شهر خارج مى شدند و مستمندان به دلیل ناتوانى و فقر در شهر مى ماندند و به همین سبب بیشتر آن ها مى مردند و آن ها که خارج شده بودند، کمتر به مرگ مبتلا مى شدند. تا این که تصمیم گرفتند هرگاه طاعون آمد، همگى یک باره از شهر خارج شوند. پس این بار طاعون آمد، همگى از شهر بیرون رفتند و از ترس مرگ فرار کردند. مدّتى در شهرها گردش نمودند تا به شهر ویرانى رسیدند که طاعون مردم آن شهر را نابود کرده بود. آن ها در آن شهر ساکن شدند، امّا وقتى بارهاى خود را باز کردند دستور مرگ آن ها از جانب خداى تعالى صادر شد و همه شان با هم مردند و بدن هایشان پوسید و استخوان هایشان آشکار گردید. رهگذرانى که از آن جا عبور مى کردند، کم کم استخوان هاى آن ها را در جایى جمع کردند و پیغمبرى از پیغمبران بنى اسرائیل که نامش حزقیل بود بر آن ها گذشت و چون نگاهش به آن استخوان ها افتاد گریست و به درگاه خداى تعالى رو کرد و گفت:

اگر اراده فرمایى، هم اکنون این ها را زنده مى کنى، چنان که آن ها را میراندى تا شهرهایت را آباد کنند و از بندگانت فرزند آرند و با بندگان دیگرت به پرستش تو مشغول شوند. خداى تعالى بدو وحى فرمود:

آیا دوست دارى که آن ها زنده شوند؟ حزقیل عرض کرد: آرى پروردگارا آن ها را زنده کن. خداوند کلماتى را به حزقیل تعلیم فرمود تا آن ها را بخواند . هنگامى که حزقیل آن کلمات را بر زبان جارى کرد، دید که استخوان ها به یک دیگر متصل شده و همگى زنده شدند و به تسبیح، تکبیر و تهلیل خداوند مشغول گشتند. حزقیل که آن منظره را دید گفت:

گواهى مى دهم که خداوند بر همه چیز تواناست.» امام صادق علیه السلام فرمود: آن کلمات اسم اعظم بود. (روضه کافی ۸: ۱۹۸)

 

قائم علیه السلام نیز خداوند متعال برای او مردگانی از مومنین و منافقین و کافرین را زنده خواهد کرد. در این زمینه روایات متواتری رسیده است که از آن جمله حدیثی است که در روضه کافی از ابوبصیر روایت شده است که گفت: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: این که خداوند  تبارک و تعالی می فرماید:

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلى‏ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (سوره نحل ۱۶: ۳۸) 

(و با سخت‏ترین سوگندهایشان بخدا سوگند یاد كردند كه خدا كسى را كه مى‏میرد بر نخواهد انگیخت. آرى، [انجام‏] این وعده بر او حق است، لیكن بیشتر مردم نمى‏دانند.) منظور چیست؟

دانلود متن ورد  اینجا

دانلود متن پی دی اف - اینجا

+ نوشته شده توسط دارابکلایی در ۱۳۹۷/۰۳/۰۵ و ساعت 12:36 | نظر بدهید

دعایی که امام رضا(ع) از یوشعنبی آموخت

از امام رضا(ع) روایت شده استکه هر کس دوست دارد با پیمانه کامل‌تر ثوابش داده شود و حقوق چیزهایی که خداوند بهاو انعام فرموده را به جا آورد، هر روز دعایی را بخواند که یوشع» جانشین حضرت موسی(ع)می‌خواند.

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاریدانشجویان ایران (ایسنا)، شاید بسیاری از افراد ندانند که چطور و چگونه باید دعا کردهو خواسته خود را از خداوند متعال طلب کنند. امام علی‌بن موسی الرضا(ع) این موضوع رابا دعاهای نورانی خود به ما می‌آموزد.

آن امام رئوف در یکی از دعاهایخود که از حضرت یوشع بن نون (از پیامبران بنی‌اسرائیل و فاتح سرزمین فلسطین) نقل کردهاست،‌ اینگونه خداوند سبحان را تسبیح می‌گوید:

سبحان الله کما ینبغی لله،والحمدلله کما ینبغی لله، ولا اله الا الله کما ینبغی لله والله اکبر کما ینبغی للهولا حول ولا قوة الا بالله، وصلی الله علی محمد و اهل بیته، النبی العربی الهاشمی وصلی الله علی جمیع المرسلین و النبیین حتی یرضی الله.»

خداوند متعال از هرگونه عیبو نقصی پاک و منزه است چنان که برای او شایسته است، و سپاس و ستایش برای خداوند استآنچنان که سزاوار اوست،‌ و هیچ معبودی جز خداوند نیست آنچنان که شایسته مقام وحدانیتاست و خدا بزرگ‌تر از آن است که به وصف در آید، چنانکه شایسته آن است، و هیچ نیرو وقدرتی نیست مگر به اراده و کمک خداوند. و درود و رحمت خدا بر محمد(ص) و اهل بیتش باد،پیامبر عربی هاشمی، و درود و رحمت خداوند بر تمام فرستادگان الهی و پیامبران تا آنجاکه خداوند از آن درود خشنود شود.

این دعا از کتاب صحیفه رضویهجامعه» انتخاب شده است که به همراه 5 اثر دیگر در سرای اهل قلم بیست‌وششمین نمایشگاهبین‌المللی کتاب تهران رونمایی شد.

 


مزار حضرت یُوشَع (علیه السلام)

نویسنده: رامین رامین نژاد

حضرت یوشع بن نون (علیه السلام) از پیامبران بنی اسرائیل است که پس از وفات حضرت موسی (علیه السلام)، رهبری قوم به مدت 30 سال به او محوّل گردید.(1) نام آن حضرت در قرآن کریم نیامده، ولی در تورات (2) و کتاب نِحمیای نبی (علیه السلام) (3) و کتاب یوشع (علیه السلام) (4) از او با عبارت یوشع بن نون» یاد شده است. آن حضرت مأموریت یافت تا بنی اسرائیل را از بیابان تیه بیرون ببرد و به سرزمین فلسطین درآورد. پس قبایل اَسباط بنی اسرائیل به رهبری یوشع نبی (علیه السلام) از سمت شرق وارد شهر اَریحا شدند و به تدریج در زمین هایی که حضرت یوشع (علیه السلام) برای ایشان مشخص ساخته بود، اسکان یافتند.(5) یکی از معجزات حضرت یوشع (علیه السلام) رَدُّ الشَّمس» است که در هنگام جنگ با عَموریان، خورشید به دعای آن حضرت متوقف شد و تا پایان جنگ غروب نکرد.(6)

دانلود فایل ورد این نوشته  اینجا

دانلود فایل پی دی اف این نوشته - اینجا

 

منبع: رامین نژاد؛ رامین، (1387)، مزار پیامبران، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ اول.



آیا صحیح است که محل دفن یوشع نبی در تخت فولاد اصفهان است یا نه؟

پس اینکه می‌گویند دو نفر به نام یوشع داشتیم یکی پیامبر بوده و دیگری از قدیسین و بزرگان قوم یهود بوده چیست؟ که محل دفن آن در حارس است.

(فوق دیپلم / زاهدان)

پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس  شبهه):

همان‌طور که می‌دانید، اقوال تاریخی در مورد گذشتگان دور، گاه ناقص، گاه متفاوت و حتی گاه مغایر یک دیگر هستند و همین امر سبب گردیده تا هر گروه از مردم عادی که با قولی مواجه شدند و آن را پسندیدند، همان را باور و روایت کنند.

یوشع نبی علیه السلام:

یوشع نبی، همان "یوشع بن نون" می‌باشد که یکی از یاران و نقبای دوازده‌گانه‌ی حضرت موسی علیه السلام بوده است.

او از فرزندان افرائیم بن یوسف علیه السلام بود. در لغت نامه دهخدا، اصل نسب او، یوشع ابن نون بن افراهم بن یوسف بن یعقوب علیهم السلام بیان شده است.

مطالعه بفرمایید:

 متن ورد  اینجا

 متن پی دی اف - اینجا



یوشع بن نون پیامبر کدام قوم بود؟

 

حضرت یوشع (علیه السلام) یکی از شخصیت‌هایی هستند که قرآن اشاراتی به مقام والایشان داشته است. در ذیل به بیان نکاتی کوتاه در مورد این پیامبر بزرگوار یهود پرداخته می‌شود.

یوشع بن نون (علیه السلام)

هم‌جواری مسلمانان شبه جزیزه عربستان با یهودیان سبب شده است در قرآن کریم و روایات اسلامی در مورد اقوام یهودی، پیامبران و اتفاقاتی که برای آنان افتاده است اطلاعاتی بیش از سایر اقوام و پیامبران قابل دستیابی باشد.

قرآن جز مواردی انگشت‌شمار به بیان تفصیلی وقایع نپرداخته است و تنها نکاتی را که در راه هدایت مسلمین مفید بوده است را ذکر می‌کند و جهت تکمیل این اطلاعات و سر نخ‌ها راهی جز استفاده از تاریخ و روایات رسیده از معصومین (علیهم السلام) وجود ندارد.

حضرت یوشع (علیه السلام) یکی از شخصیت‌هایی هستند که قرآن اشاراتی به مقام والایشان داشته است. در ذیل به بیان نکاتی کوتاه در مورد این پیامبر بزرگوار یهود پرداخته می‌شود:

قرآن کریم زمانی که به نقل ماجرای سفر حضرت موسی (علیه السلام) و دیدار ایشان با حضرت خضر (علیه السلام) می‌پردازد از جوانی نام می‌برد که در طول مسیر و پیش از رسیدن به حضرت خضر (علیه السلام) همراه ایشان بوده است. بر اساس روایات این شخص یوشع بن نون (علیه السلام) می‌باشد[1] که بر اساس برخی اقوال همان ذو الکفل در آیه وَ اذْكُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ» است و برخی نیز او را یسع» می‌دانند و معتقدند یك نام عبری است كه در اصل یوشع» بوده، سپس الف و لام به آن داخل شده و شین تبدیل به سین گردیده است.[2]

قوم بنی اسرائیل پس از فرار از چنگال فرعون با موسی (علیه السلام) همراه می‌شوند تا آنکه به سرزمین مقدس بر طبق روایات شهر اریحا» می‌رسند.

متن کامل این نوشتار را مطالعه بفرمایید.

 در قالب فایل ورد  اینجا

 در قالب فایل پی دی اف - اینجا



مرور اجمالی بر زندگی حضرت یوشع

از ویکی فقه

________________________________________

         

از رسول اکرم اسلام مروی است که وصی موسی (ع)،یوشع بود که مدت سی سال بعد از ایشان زندگی کرد. [۱]، کار بنی اسرائیل را سامان بخشید و به پیشوایی او بنی اسرائیل به جنگ عمالقهرفتند و شهر اریحا و سرزمین فلسطین را فتح کردند. [۲]

بنا به کتاب مقدس وی از پیامبران بنی اسرائیل و جانشین موسی بود. عبور بنی اسرائیل از رود اردنتحت فرماندهی وی انجام گردید. [۳]

صحیفه یوشع نیز منسوب به اوست. او از نسل افرایم فرزند یوسف بود و جزء ۱۲ نفری بود که موسی برای بازرسی سرزمین موعود فرستاد. [۴] و پس از بازگشت به همراه کالیب تنها کسانی در میان بنی اسرائیل بودند که آماده جنگ برای فتح سرزمین موعود بودند. ولی چون قوم از جنگ برای خدا ترسیدند و از دستور خدا سر باز زدند و قصد سنگسار آنها و موسی را کردند خدا آنها را چهل سال در صحرای تیه سر گردان کرد. [۵] [۶] و پس از آن از میان ۶۰۰ هزار مرد بالای بیست سال بنی اسرائیل، کالیب و یوشع، تنها کسانی بودند که به کنعان وارد شدند. [۷]

مشابه همین داستان بدون ذکر نام یوشع و با اشاره به دو نفری که قوم خود را به جنگ دعوت می کردند عینا در قرآن نیز آمده است. طبق حدیثی از رسول اکرم(ص)،ضمن یادآوری این مطلب، از جمعیت ۶۰۰ هزار نفری بنی اسرائیل و نام یوشع بن نون و کالب بن یافنا به عنوان تنها دو نفری که غیر از موسی و هارون دعوت خدا را پذیرفته اند سخن رفته است. [۸] در قرآن از جوانی که در زمان ملاقات با خضر همراه موسی بوده است یاد شده است که به عقیده بسیاری از مفسرین اسلام او یوشع بن نون بوده است. [۹] [۱۰] [۱۱]

همچنین در برخی احادیث نام دیگر یوشع بن نون، ذو الکفل گفته شده است که دو بار در قرآن آمده است. [۱۲] [۱۳]

در احادیث اسلامی یوشع بن نون از جمله کسانی است که در زمان ظهور مهدی رجعت کرده و مانند عیسی در کنار او خواهد بود. [۱۴]

متن کامل این نوشتار را برای مطالعه دانلود نمایید:

1 – در قالب فایل ورد – اینجا

2 – در قالب فایل پی دی اف - اینجا

 



4 - حضرت یارد (علیه السلام)

یارد (جد نوح)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

یارد (عبری: ירד یا אראד به معنی پیاده شده»)

از شخصیت‌های تنخ یهودی و عهدعتیق در انجیل است که نخستین بار نامش در کتاب پیدایش و به عنوان پنجمین نوادهٔ آدم از همسرش حوا ذکر شده‌است.

او پسر مهللئیل پسر قینان پسرانوش پسر شیث پسر آدم بود. یارد هنگامی که پدرش مهللئیل ۶۵ ساله بود، زاده شد.

یارد پسران و دخترانی داشتکه فقط نام بزرگ‌ترین پسرش خنوخ در تورات ذکر شده‌است. خنوخ در زمانی که یارد ۱۶۲ سالداشت، زاده شد.

یارد جد بزرگ متوشالح، لمکو نوح بود. یارد در سن ۹۶۲ سالگی فوت کرد؛ هر چند در یوبیل عمر او ۹۷۱ سال دانسته شده‌استکه پس از متوشالح بیش‌ترین عمر در کتاب مقدس و تنخ عبری است.

نام یارد در نسب‌نامه عیسیو نیز در نسب‌نامه محمد پیغمبر اسلام ذکر شده است.

منبع : اینجا


حضرت خنوخ (جد حضرت نوح نبی الله)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خنوخ [تلفظ؟](به عبری: חנוך، در منابع اسلامی اخنوخ یا ادریس و در فارسیخنجوخ) پسر یارد و پدر متوشالح، از شخصیت‌هایی است که در عهد عتیق از او نام برده شده‌است.

یهودا در نامه خود، خنوخ را از پیامبران دانسته‌است.

نسب

نسب خنوخ در سفر پیدایش تورات و انجیل لوقاچنین است:

خنوخ پسر یارد پسر مهللئیل پسر قینان پسرانوش پسر شیث پسر آدم.

علاوه بر موارد یادشده، نام خنوخ در کتاباول تواریخ ایام، رساله به عبرانیان، و رساله یهودا آمده‌است.

کتاب‌ها

چندین کتاب منسوب به خنوخ است از جمله مواردزیر:

کتاب اول خنوخ

کتاب دوم خنوخ

کتاب سوم خنوخ

کتاب پنجاهه‌ها (گفته می‌شود این کتاب انشاءخنوخ به صورت روح و نوشته موسی است)

همچنین نسخه‌ای از کتابی منسوب به خنوخ درغاری به نام قمران در نزدیکی بحرالمیت یافت شده‌است که اکنون در صومعه اسین نگهداریمی‌شود.

در این کتاب به داوری قوم اسرائیل توسط یهوهاشاره شده‌است.

در نامه یهودا ،۲۰۰۰ سال پیش از کشف نسخه‌ایاز آن در قمران، از این کتاب نقل قول شده و آن را آسمانی دانسته است؛ در حالی که برخیعلمای یهود در درستی این کتابها تردید کرده‌اند.

در کتاب مقدس چنین آمده‌است:

و خنوخ با خدا راه می‌رفت و نایاب شد، زیراخدا او را برگرفت».

لذا خنوخ پیش از مرگ به آسمان صعود کرده وجاودانه شده‌است.

یکی از کتابهای خنوخ تحت عنوان کتاب رازهایخنوخ» توسط حسین توفیقی ترجمه و منتشر شده‌است.

ادریس

برخی مفسرین، خنوخ را با ادریس در قرآن برابردانسته‌اند و به روایت قرآن نیز ادریس بدون مرگ مانند عیسی به آسمان عروج کرده‌است:

و در این کتاب ادریس را یاد کن. او راست‌گفتاریپیامبر بود. او را به مکانی بلند فرا بردیم.»

منبع : اینجا


حضرت لمک علیه السلام

متوشلخ فرزندی داشت بنام لمک» که به امرحق او را وصی و جانشین خود نمود و چنان تربیت کرد تا به مقام و مرتبه پیامبری رسیدو مردم را دعوت به حق و حقیقت می نمود.

عمرش 870 سال بود و از زمان حضرت آدم تا ولادتنوح پیغمبر 1642 سال بود و این چند نفر بنام پیغمبری و پیشوایی، مردم را هدایت می کردندو این لمک پدر حضرت نوح است.

***

نهمین پیامبر الهی حضرت لمک (علیه السلام)

حضرت لمک (علیه السلام) پدر حضرت نوح (علیهالسلام)

حضرت لمک (علیه السلام) فرزند حضرت متوشلخ(علیه السلام) بود. نام مادر حضرت لمک (علیه السلام) عریا نام داشت دختر عرایل (عزرائیل)بن متوسل بن حیر بن شیث.

آنچه که در کتب تاریخی در مورد مادر حضرتنوح (علیه السلام) نقل شده ؛ نام مادر آن حضرت قینوش» می باشد.

حضرت لمک بن متوشلخ (علیه السلام) صد و هشتادو هفت سال داشت که همسرش براى او نوزادی آورد، که این همان حضرت نوح (علیه السلام)اولین پیامبر اوللعزم است. از ابن عبّاس نقل شده که هنگام تولّد حضرت نوح (علیه السلام)، پدرش هشتاد و دو ساله بوده است.

همچنین نقل شده حضرت لمک (علیه السلام) پساز تولد حضرت نوح(علیه السلام) ، پانصد و نود و پنج سال زندگی کرد و داراى پسران ودخترانى شد. آنگاه درگذشت .

در اصل به جای لمک»، ملک» هم آمده، ولىباستناد تورات (تکوین اصحاح ۵) و مسعودى (ج ۱ ص۲۲) و مجمل (ص ۱۸۶- ۲۲۸) و آثار (ص ۷۳) لمک است، که به اتفاق ارباب قصص پدر حضرت نوح(علیه السلام) بود، و مزار مطهر حضرت لمک (علیه السلام) در لغمان سمت مشرقى افغانستانمشهور است .

***

لمک

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

لِمِک یا لَمِک یا لامِک (عبری:לֶמֶך به معنی نیرومند)، پسر مَتْوشَلَخو نسل پنجم از شیث است. او دو زن به نام‌های عاده (به معنی سپیده) و سلاه (به معنیسایه) و چهار فرزند پسر به نام‌های یوبال (نوازنده بربط و نی)، توبال (سازنده آلاتمسی و آهنی)، یابال (خیمه‌نشین رمه‌دار) و نوح (سرخوشی) داشت. بر اساس کتاب پیدایشعهد عتیق هنگام تولد نوح، لمک به فرزندانش گفت که لعنتی که آدم بر این جهان آورده بااین پسرم پایان می‌پذیرد. در برخی متون یهودی، به کشتن لمک اشاره رفته‌است اما در توراتبه این موضوع اشاره‌ای نشده‌است.

منابع این سه متن :

اینجا

اینجا

اینجا


داستان حضرت نوح علیه السلام

ازویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نوح(به عبری: נוֹחַ) یکی از شخصیت‌های اصلی ادیان ابراهیمی است که داستان او در تورات، انجیل و همچنین قرآن ذکر شده‌است.

درکتاب پیدایش که یکی از کتاب‌های اصلی تورات و انجیل است، از او به عنوان فرزند لمک،نهمین نسل از نسب آدم، نخستین کشاورز و پرورش دهنده تاکستان یاد شده‌است.

طبق نقل‌های تورات، هنگامی که یَهُوه (خدای یهود) از فساد و تباهی فرزندان آدم به خشم آمدو تصمیم به نابودی آن‌ها با برپا داشتن طوفانی به طول چهل روز و چهل شب نمود، نوح به‌خاطرپرهیزکار بودنش، مورد عفو او قرار گرفت و خداوند به او امر نمود تا یک کشتی بزرگ بناکند و همسرش، فرزندانش (سام، حام و یافث) و همسران آن‌ها و از هر حیوان، یک جفت نرو ماده را با خود ببرد تا از طوفان در امان باشند. کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان، نسلانسان‌های جهان را از سه فرزند او سام، حام و یافث می‌داند.

نوحدر دین اسلام دارای اهمیت زیادی بوده و اولین پیامبر اولوالعزم است.

نوح در تورات

نفرین حام

داستان نوح در فصل‌های ۶ تا ۹ کتاب آفرینش ذکر شده‌است. نوح در سال پانصدم زندگی خود سه پسربه نام‌های سام، حام و یافث داشت. در سال ششصدم خداوند که از گمراهی نسل آدمی اندوهگینشده بود، تصمیم به نابودی تمام آن‌ها گرفت و لیکن به نوح که مرد درستکاری بود، دستورداد که کشتی بزرگی بسازد تا نسل تمامی موجودات بعد از طوفان ادامه پیدا کند.

درتورات آمده‌است که پس از طوفان او اولین مردی بود که قدم بر روی زمین گذاشت و تاکستان بزرگی ایجاد کرد و شراب نوشید. حام فرزند نوح برهنگی پدر خود را دید و این اتفاق رابرای برادران خود نیز بازگو کرد و در نتیجه نوح او را نفرین (نفرین حام) کرده و زمیناو را به سام داد.

نوح سیصد و پنجاه سال بعد از طوفان در سن نهصد و پنجاه سالگی درگذشت و سن او بیشترین سنی است که در تورات و انجیل برای یک انسان ذکر شده‌است.

دیدگاه یهودیان

دربین علمای یهودی در مورد درستکار بودن نوح اختلافاتی وجود دارد. در تورات ذکر شده‌استکه او درستکاری در میان نسل خود» بود و از این رو بعضی عقیده دارند درستکاری او نسبی بوده و تنها در زمان مردم خود که همگی گمراه بودند فردی درستکار محسوب می‌شود، و لیکن در مقایسه با زمان ابراهیم او فردی درستکار محسوب نمی‌گردد.

آنان همچنین اشاره می‌کنند که نوح برای کسانی که قرار بود در زمان طوفان قربانی گردند، دست به دعا برنمی‌دارد، در حالی که ابراهیم برای مردم قوم لوط قبل از عذاب دعا می‌کند؛ولیکن در داستان تورات، نوح هیچ سخنی نمی‌گوید و فرمان‌های خدا را مو به مو اجرا می‌کند.

امابعضی دیگر از دانشمندان یهودی اعتقاد دارند که این مسئله که ساخت کشتی ۱۲۰ سال به درازاکشیده‌است، نشان دهنده تلاش نوح برای دادن مهلت بیشتر به گناهکاران است.

سفررازیل هاملخ

سِفررازیل هاملخ (רזיאל המלאך) (کتابرازیل فرشته) مجموعه‌ای از نوشتارهای کابالایی است که از چندین بخش مجزا تشکیل شده‌است.۱) کتاب هاملبوش ۲) رازیل بزرگ ۳) کتاب اسرار یا کتاب نوح. در افسانه‌ها در مورد اینکتاب گفته می‌شود که محتوای آن توسط فرشته رازیل به آدم داده شد و نیز در زمان ساختکشتی فرشته رازیل به نوح کمک کرده‌است.

دیدگاه مسیحیان

درانجیل پطروس از نوح به عنوان پیامبر درستکار یاد شده‌است. در کتاب لوقا، از طوفان نوحبه عنوان مثالی برای روز قیامت ذکر شده‌است که همانند آن طوفان، در قیامت زمان نابودی گناهکاران رخ می‌دهد. در کتاب دیگری از پیتر از کشتی نوح همانند باپتیسم یاد شده‌استکه همان گونه که باپتیسم انسان‌ها را نجات می‌دهد، کشتی نوح نیز انسان‌ها را نجات داد.در قرون بعد از عیسی، نوشته‌های مسیحی، کشتی نوح را همانند کلیسا دانسته‌اند که همانگونه که کلیسا مردم را به رستگاری می‌رساند، کشتی نوح نیز مردم را به رستگاری رهنمونمی‌کند. در مسیحیت قرون وسطی معمولاً از سه پسر نوح (سام، حام و یافث) به عنوان پدرانسه قاره شناخته شده (سام/آسیا، حام/آفریقا و یافث/اروپا) یاد می‌شد. در قرن ۱۸ و۱۹ معمولاً از نفرین ذکر شده در تورات در مورد حام (نفرین حام) به عنوان دلیلی برایمقبول بودن برده داری سیاهپوستان آفریقایی یاد می‌گردید.

دیدگاه مسلمانان

نوح یکی از مهم‌ترین پیامبران قرآن بوده و یکی از پیامبران اولوالعزم است. در قرآن ۴۳ بارنام نوح ذکر شده‌است که نشان دهنده اهمیت داستان او از دیدگاه قرآن است. همچنین سوره‌ایدر قرآن به نام او (سوره نوح) وجود دارد. داستان قرآن همانند داستان تورات از تلاش نوح برای هدایت قوم خود و نافرمانی آنان است؛ ولیکن در قرآن نامی از سه پسر نوح (سام،حام و یافث) برده نشده‌است و تنها به داستان یکی از پسران نوح بدون ذکر نام که از فرمانپدر سرپیچی کرده و به هلاکت می‌رسد، اشاره می‌شود.

نوحدر قرآن دارای القاب مختلفی از جمله رسول امین» (پیامبر امین) و عبداً شکوراً» (بنده سپاسگزار) است. همچنین در سوره آل عمران ذکر شده‌است که ان الله اصطفی آدم و نوحاو آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین» که بیانگر آن است که خداوند خاندان آدم، نوح،ابراهیم و عمران را بر جهانیان برتری داده‌است. هم چنین در قرآن ذکر شده (سوره ۶۶ آیه۱۰) که همسران نوح و لوط با این که در نکاح پیامبرانی درستکار بودند، به آن‌ها خیانت کرده و از یاران دوزخ شدند. مفسران نام همسر نوح را والِعه یا واعِله ذکر کرده‌اند.

درداستان قرآن اشاره شده‌است که نوح تلاش زیادی برای هدایت کردن قوم خود به پرستش خدای یکتا کرد، ولی مردمش او را مسخره می‌کردند و او را دروغگو و دیوانه می‌خواندند (سوره۱۱ آیات ۲۷۳۲، سوره ۵۴ آیه ۹) و حتی او را تهدیدبه سنگسار کردند (سوره ۲۶ آیه ۱۱۶).

خداوندبه او وحی می‌کند که غیر از کسانی که تاکنون ایمان آورده‌اند، هیچ‌کس دیگری ایمان نخواهدآورد (سوره ۱۱ آیه ۳۶) و او به ساخت کشتی سرگرم شد، در حالی که اشراف قوم او وی رامسخره می‌کردند. هنگامی که طوفان فرو فرستاده می‌شود، پسر نوح از فرمان او سرپیچی می‌کندو به کشتی نمی‌آید، نوح از خداوند درخواست شفاعت برای او می‌کند، ولی خدا تأکید می‌کندکه پسر او از کافران است و باید نابود گردد. نوح در مقابل فرمان خدا تسلیم می‌گرددو پسر او از بین می‌رود.

دربارهٔ محل دفن نوح، چند روایت وجود دارد:

قریه ثمانین نزدیک کوه جودی در موصل

نخجوان

کوهبوذ در هند

مکه: بین زمزم و رکن و مقام

کوفه

کرک بعلبک لبنان:

درآرامگاهی که منسوب به نوح و فرزندش دانسته شده‌است.

مغاره قدس، در کنار قبر آدم و سام و ابراهیم و اسحاق و یعقوب

نوح در قرآن

طی۱۲۰ آیه سرگذشت نوح و برخورد او با قومش در قرآن نوشته شده‌است. بتان زمان نوح عبارتنداز:

ود،سواع، یعوق، نسر و نعوث (ایه۲۲نوح)

سرانجام روز موعود فرا رسید و نوح با پیروان صدیقش همراه با تعداد برگزیده‌ای از حیوانات بر کشتی‌سوار شدند به فرمان خداوند از آسمان باران می‌آغازد و از زمین آب تنوره می‌کندآنقدر ادامه می‌یابد تا کشتی بر آب سوار می‌شود و تمام منطقه یا جهان را آب فرا می‌گیردفرزند نوح بر بلندی می‌رود و از پدر گریزان اما او و دیگران در آب غرق می‌شوند سر انجامپس از گذشت ایامی به فرمان خداوند باران قطع می‌گردد و آبها به زمین فرومی‌روند کشتی نوح بر دامنه کوه جودی (آرارات فعلی) می‌نشیند و نوح و پیروانش از کشتی خارج و زندگی جدیدی را آغاز می‌کنند.

فرزندان

نوحدر سن ۵۰۰ سالگی دارای سه فرزند پسر، به نام‌های سام، حام و یافث» بود؛ که هریک بنیان‌گذاراقوام و نژادهای مختلف در سراسر جهان می‌گردند سام جد همه پیامبران بعدی‌است. سام،حام و یافث از حادثه طوفان بزرگ نوح نجات یافتند. بازماندگان انسانی از این سه پسرهستند. همه همراهان نوح به جز این سه پسر عقیم و نازا ماندند. نوح پسر دیگری به نام یام داشت که همراه گمراهان در طوفان قربانی شد.

شباهت افسانه گیلگمش با زندگی نوح

گیلگمش شخصیتی افسانه ای در فرهنگ سومری است که بعدها به فرهنگ آشوری و بابلی نیز نفوذ کرداین افسانه اولین بار در حدود ۲۴۰۰ سال پیش از میلاد (بیش از ۴۴۰۰ سال پیش) نوشته شدهو در این داستان شخصیتی به نام اوتنپیشتیم وجود دارد که داستان او شباهت انکار ناپذیریبا داستان نوح دارد.

داستان از این قرار است که گیلگمش پس از مرگ انکیدو و رویارویی با واقعیت مرگ، در پی او رفتتا راز جاودانگی را از او بپرسد. معنی واژگانی نام اوتنپیشتیم او که زندگی را یافت»است.

اینشخصیت اسطوره‌ای گیلگمش، از سوی اآ (انکی)، یکی از خدایان سومری، فرمان یافت تا یککشتی بزرگ بسازد. او سپس فرمان یافت همسر و فرزندانش، استادکاران روستا و همچنین نوزادحیوانات را به همراه دانه‌های گیاهان به کشتی ببرد. توفانی برخاست و همه موجودات زنده را نابود نمود مگر کشتی نشینان را.

پساز ۱۲ روز اوتنپیشتیم پنجره کشتی را گشود تا نظری به اطراف بیفکند و چشمش به برآمدگیکوه نیسیر افتاد. کشتی را ۷ روز متوقف کرد و پس از این هفت روز کبوتری را به پروازدرآورد. کبوتر رفت و جز آب چیزی ندید و برگشت. بار دوم پرستویی را فرستاد اما او نیزبرگشت. سرانجام کلاغی را فرستاد اما کلاغ برنگشت.

اوتنپیشتیم تمام حیوانات را آزاد کرد. خدایان از اینکه او نژاد انسان را نجات داد خوشحال شده واو را و همسرش را جاویدان نمودند.

منبع : اینجا


قوانین هفت‌گانه نوح

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

هفت قانون نوح (عبری שבע מצוות בני נח) قسمتاصلی قوانین نوح را تشکیل می‌دهند. این قوانین یک سری دستورات اخلاقی هستند که از طرفخدا به فرزندان نوح (همه مردم زمین) داده شده بودند. بر اساس شریعت یهودی، غیریهودیان(گویم) که به این قانونها عمل کنند یک گویم صالح بوده و در دنیای آینده (اولم هبا)دارای جایگاه ویژه هستند. پیروی کنندگان این قوانین معمولاً بنی نوح یا نواحید خواندهشده و معمولاً با کنیسه‌های یهودی در ارتباط هستند.

فرمان‌ها

1 - ممنوعیت بت‌پرستی: بت نپرستید

2 - ممنوعیت کشتن: خون کسی را به ناحقبر زمین مریزید،خودکشی نکنید و فرزندان خود را نکشید و قربانی نکنید.

3 - ممنوعیت : مکنید.

4 - ممنوعیت قسم ناروا: سوگند ناروا نخوریدو تهمت نزنید.

5 - گوشت حیوان زنده را نخورید.

6 - عدل و داوری را برپا سازید.

7 - تشکیل دادگاه شرعی. برای نظارت برانجام شش فرمان مورد اشاره.

بر اساس نظر تلمود این قانونها از ششقانونی که به آدم در باغ عدن (بهشت به زبان عبری) اعطا شد نشات گرفته است و هفتمینآن در زمان نوح به آنها اضافه شده است. این هفت قانون جزئی از ۶۱۳ قانون یهودیان وده فرمان که به یهودیان داده شده است بودند. بر اساس نظر یهودیان، آنها باید پیرویاز قوانین نوح را در بین غیریهودیان (گویم) گسترش دهند.

با اینکه گروه‌های یهودی مانند خبد لوباویچسعی در گسترش این قوانین در بین غیریهودیان دارند آمار درستی از تعداد گروندگان بهاین قوانین در دست نیست.

در کتاب مقدس

در کتاب مقدس هیچ اشاره ای به قوانیندر زمان نوح نشده است و عدد هفت در مورد تعداد آنها نیز ذکر نشده است.

در کتاب مقدس ذکر شده است که بعد از اتمامطوفان نوح خداوند با نوح عهدی بست که بر اساس آن:

خوراک: ولیکن، از گوشت به همراه خونتو نباید مصرف کنی»

قتل: همچنین، من از تو می‌خواهم قصاص،برای گرفته شدن جان، حتی از حیوانات وحشی. من از برادر (مقتول) خونخواهی می‌خواهم.کسی که خون آدم بریزد، باید خونش ریخته شود، زیرا خدا در تصویر خود آدم را ساخته است»

در تلمود

بر اساس نظر یهودیان همانگونه که در تلمودذکر شده است، قوانین نوح به تمامی مردم اعمال می‌شوند. در یهودیت بنی نوح به تمامیمردم دنیا اطلاق می‌شود. در تلمود آمده است که صالحان بین مردم دارای جایگاهی در عالمبعد از این هستند (هر غیر یهودی که از این قوانین تبعیت کند یک گویم صالح است. موشهبن میمون معتقد است ، کسانی که از قوانین نوح تبعیت کنند در واقع از قوانین خدا تبعیتکرده‌اند.

بر اساس تلمود دستور نخوردن گوشت دارایخون» به نوح داده شده و بقیه قوانین به آدم و حوا داده شده بودند. آدم و حوا از خوردنگوشت حیوانات منع شده بودند.

خارجی مقیم

در زمانهای قدیم گویمی که در سرزمین اسرائیندگی می‌کرد و از قوانین نوح تبعیت می‌کرد גר תושב/ گرتوشاو (خارجی مقیم) نام داشت. بر اساس قوانین یهودی کمک کردن به گر توشاو در زمانهاینیاز واجب است.

در کشور اسرائیل در مورد اینکه آیا فلسطینیانشهروند اسرائیل دارای وضعیت گر توشاو هستند بحث زیادی وجود دارد.

گر توشاو نباید با گر صدق / گر تصدک/ גר צדק اشتباه شود که فردی است کهبه دنبال گرویدن به یهودیت (גיור گیور)است. این فرایند بسیار پیچیده بوده و تنها زمانی اجرا خواهد شد که فکر و اعمال زیادیبرای گرویدن انجام شود.

مجازات

در تلمود آمده است که مجازات برای انجامندادن قوانین نوح اعدام با قطع سر است. این نوع اعدام در نظر تلمود ملایم‌ترین مجازاتاعدام است. بر اساس نظر خاخامها مجازات چه فرد از قوانین نوح آگاه باشد و چه نباشدیکسان است.

در زمان امروزی

بعد از اینکه رهبر قدیمی خبد لوباویج،حاخام مناخم مندل شنیرسن جنبش نواحید را در سال ۱۹۸۰ شروع کرد تعداد گویمهایی که بهاین قانونها گرویدند افزایش یافت. یک سری قوانین نوشته شده به نام شولخان عاروخ برایاین گویم‌ها تدوین شد. کتاب این قوانین سفر شوا متصوت هشم نام دارد که در سال ۲۰۰۹میلادی چاپ شده است. این کتاب توسط حاخام اعظم اسرائیل، ربی شلومو موشه امار و ربییوناه متصگر تأیید شده است.

تأیید عمومی قوانین نوح

کنگره آمریکا

هفت قانون نوح در کنگره آمریکا در سال۱۹۹۱ شناخته شد در روزی که جشنی برای بزرگداشت خاخام مناخم مندل شنیرسون انجام شدهبود.

دروزهای اسرائیلی

در ژانویه سال ۲۰۰۴ میلادی رهبر دروزهایاسرائیلی شیخ موافق تعریف نوشته ای امضاء کرد که در آن به گویم‌هایی که در اسرائیلساکن بودند خواست قوانین نوح را رعایت کنند. شهرداد شهر شفا امر نیز این نوشته را امضاکرد.

نظر مسیحیان

نظر مسیحیان در مورد عهد عتیق یکسان نیست.بیشتر شاخه‌های مسیحیت ده فرمان، فرمان بزرگ، و قانون طلایی را قبول دارند. تنها قانوننوح که در بین بیشتر شاخه‌های مسیحیت اعمال می‌شود منع شدن خوردن گوشتی که از حیوانزنده جدا شده است می‌باشد. بر اساس بیشتر تفسیرها، و مخصوصاً مسیحیت ، این امر مشخصاست که تبعیت از قوانین خوراک یهودی برای گویم‌های مسیحی اامی نمی‌باشد.

حاخام یعکوو (یعقوب) عمدین / יעקב עמדין درقرن ۱۸ اعتقاد داشت که عیسی قصد داشت گویمها را به پیروی از قوانین نوح و یهودیان رابه پیروی از قوانین موسی ترغیب کند.

منبع : اینجا


ب‌ ـ برخورد :

دعوت‌ نوح‌ با وجود پاى بندىبه‌ روش‌هاى منطقى چه‌ در توضیح‌ و چه‌ در بیان‌ دلایل راه‌ به‌ جاى نبرد. قوم‌ اواز آن‌ روش‌ها آزرده‌ خاطر شدند و او را تكذیب‌ نموده، و او را دیوانه‌ قلمداد نمودند.آنان به این‌ وسیله‌ كوشیدند مانعى میان‌ او و رسالتش‌ ایجاد كنند در صورتى كه نوحپافشارى مى‌نمود آنان با استفاده‌ از تهدید و ارعاب‌ و آزار او را منع‌ مى‌كردند

گفتند اى نوح‌ اگر (از حرف‌هایت‌)دست‌ برندارى سنگ‌باران‌ خواهى شد»[19]

ولى نوح ‌هرگز به‌ این‌ تهدیدهااهمیت‌ نداد بلكه‌ با ایمان‌ راسخ‌ و اعتماد بر خدا به‌ آنان پاسخ‌داد . پس‌ بر خداتوكل‌ كردم» زیرا آنان قادر به‌ آزار رساندن‌ به‌ او نبودند :‌

شما فكر خود و قدرت‌ معبودهایتان‌را جمع‌ كنید ؛ پس‌ هیچ‌ چیز دركارتان پوشیده‌ نماند ؛ سپس‌ به‌ حیات‌ من‌ پایان‌ دهید، و (لحظه‌اى‌)مهلتم‌ دهید ! (امّا توانایى ندارید) .

و اگر (از قبول‌ دعوتم‌) روىبگردانید (كار نادرستى كرده‌اید ؛ چه‌ این كه‌) من‌ از شما مزدى نمى‌خواهم‌ ؛ مزد من‌، تنها برخداست‌؛ و من‌ مامورم‌ كه‌ از مسلمین‌ (تسلیم‌ شدگان‌ در برابر فرمان‌ خدا)باشم‌»[20] .

با وجود رخ نمودن حوادث‌ وپیش آمدها قوم‌ نوح‌ به‌ خداوند ایمان‌ نیاوردند. او راه‌ها و روش‌هاى به‌ كار بسته‌شده‌ را در مقابل‌ عناد قوم‌ خود عاجز و هیچ‌ راهى را ‌ در اصلاح‌ آنان سود بخش ندید. پس شكایت‌ قوم‌ خود را به‌خداوند متعال‌ نمود

گفت‌ : پروردگارا ! قوم‌ من‌مرا تكذیب‌ كردند ، اكنون‌ میان‌ من‌ و آنان جدایى بیفكن‌ ، و مرا و مؤمنانى را كه‌با ما هستند رهایى بخش‌.»[21]

بدین ترتیب درهاى مبارزه‌ به‌صورت‌كامل‌ گشوده شد ، و گروه‌ ایمان‌ و كفر را فرا گرفت. و نوح در مراحل‌ پایانى قومش‌را به‌ هلاكت‌ نفرین‌ كرد . بلكه‌ افزون‌ بر این‌ فرزندان‌ كسانى را كه‌ دعوتش‌را نپذیرفته‌بودند نیز نفرین‌ نمود

و نوح‌ عرض‌ كرد، پروردگاراهیچ‌ یك‌ از كافران‌ را بر روى زمین‌ باقى مگذار . چرا كه اگر باقى گذارى بندگانت راگمراه كنند،‌ و جز فاجر كفران بیشه‌اى به بار نیاورند.»[22]

 وسیله‌هاى نجات‌ و استجابت‌ دعا

خداوند دعاى نوح‌ (ع‌) را مستجاب‌كرد . و براى او و مؤمنینى كه‌ همراهش‌ بودندوسیلة‌ نجات‌ را  فراهم‌ كرد . وقتى گفتارش‌ را با كافران‌ به‌ پایان‌رساند و تصمیم‌ خودرا گرفت‌ ، خداوند به‌ او امر كرد كه‌ از تكذیب‌ و آزار كافران‌ناراحت‌ نشود،  زیرا كه ‌آنان سرنوشت‌ اجتناب‌ناپذیرشان را كه‌ غرق‌ شدن‌ است‌ خواهند چشید. سپس‌ به ‌او امر كرد كه‌ یك‌ كشتى رابا كمال‌ دقّت‌ بسازد . و بعد از این‌كه‌ ساختن‌ كشتى به‌ پایان ‌رسید با كسانى كه‌بر كفر اصرار ورزیدند، حتى اگر از نزدیك‌ترین‌ افراد او باشد سخن‌ نگوید:

ما به‌ نوح‌ وحى كردیم‌ كهكشتى را زیر نظر ما و مطابق‌ وحى ما بسازد.» [23] .

نوح‌ (ع‌) شروع‌ به‌ ساختن‌كشتى كرد . و قومش‌ به‌خاطر نادانى از عاقبت‌ كار شروع‌ به‌تمسخر كردند . در حالى كه‌نمى‌دانستند به‌زودى خودشان‌ در معرض‌ تمسخر قرارخواهند گرفت‌ .

 طوفان‌، و غرق‌ شدن‌ قوم‌ نوح

وقتى نوح‌ (ع‌) ساختن‌ كشتىرا به‌ پایان‌ رساند . نشانه‌هاى شروع‌ عذاب‌ ظاهر شد . آب‌ از درون‌ زمین‌ جوشید. و خداوند به‌ او امر كرد كه‌ از چهار پایان‌ زمین‌ یك زوج‌ (نر و ماده)‌ را با خودحمل‌ كند . تا‌ این‌ حیوانات‌ بعدها حیواناتى دیگر را به ‌وجود آورند . هم چنین‌ بهاو امر كرد كه‌ همة‌ خانواده‌ و نزدیكانش‌ و اندك مؤمنانى را كه‌ با او بودند ، به‌استثناى آنان‌ كه‌ كفر ورزیدند باخود حمل‌ كند:

و هنگامى كه‌فرمان‌ ما (براىغرق‌ آنان‌) فرا رسد و آب‌ از تنور بجوشد (كه‌ نشانة‌ فرا رسیدن‌ طوفان‌ است‌) از هریك‌ از انواع‌ حیوانات‌ یك‌ جفت‌ در كشتى سوار كن‌ و هم چنین‌خانواده‌ات‌ را، مگر آنان‌كه‌ قبلاً وعدة‌ هلاك‌شان‌ داده‌ شده‌  (همسرو فرزند كافرت‌) ؛ و دیگردربارة‌ ستمگران‌ با من‌ سخن‌ مگو كه‌ آنان‌ همگى هلاك‌ خواهندشد.»[24]

هنگامى كه‌ ساختن‌ كشتى باعنایت‌ خداوند و از طریق‌ وحى به‌ پایان‌ رسید،كسانى‌كه‌ ایمان‌ آوردند سوار شدند؛و این‌ كار به‌ پایان‌ نرسید  مگر با یاد خدا؛ چرا كه كشتى ‌واسطه‌اى بیش‌ نبود؛‌ زیرا راه برنده‌ و نیرو دهندة‌ حقیقى خداوند است‌؛كه  در آن‌هنگام‌ كه‌ آنان را از هلاكت‌ نجات‌داد؛  وآنان را به‌ مغفرت‌ وسیع‌ خدا و رحمت‌او به‌ بندگان‌ مؤمن‌ متوجه‌ ساخت‌:

او گفت‌ به‌ نام ‌خدا بر آن‌سوار شوید و هنگام‌ حركت‌ و توقف‌ كشتى یاد او كنید كه‌ پروردگارم‌آمرزنده‌ و مهربان‌است‌ .»[25]

كشتى بعد از این كه‌ ارتفاع‌آب‌ به‌ ارتفاع‌ و بلندى كوه‌ها گشت‌ به راه افتاد :

و آن‌ كشتى آنها را از میان‌امواجى هم چون‌ كوه‌ها حركت‌ مى‌داد.»[26]

نوح‌ (ع) سپس‌ از آنكه ‌ ازایمان‌ آوردن‌ آنان‌ مایوس‌ گشت‌ ، واحساس‌ نمود كه‌ او دیگر

مغلوب‌ شده‌ است‌ دست به نیایشپرداخت و گفت:

خداوندا من‌ مغلوب‌ گشته‌‌امپس مرا پیروز كن‌.»[27]

نوح‌ (ع‌) پیروزى را بر قومش‌مى‌خواست‌؛ زیرا با این‌ پیروزى پیروزى توحید بر بت‌ پرستى محقق‌ خواهد شد.

هیجان‌ عاطفى پدر

نوح‌ (ع‌) در میان‌ طوفان‌پسرش‌ را كه‌ اصرار بر كفر مى‌كرد به‌یاد آورد . از این رو عاطفة‌ پدرانه‌ در نوح‌برانگیخته شد. او‌ پسرش‌ را صدا كرد تا به‌همراه‌ خانواده‌ سوار بركشتى شود . امّاپسر پاسخى به‌ درخواست‌ پدر نداد ؛ و گمان‌ كرد چیزى كه‌ اتفاق ‌افتاده‌ عارضه‌اى طبیعىاست‌ كه‌ به ‌سرعت‌ از بین‌ خواهد رفت؛ ولیكن‌ پیش‌بینى فرزند اشتباه ‌بود .

او كوشش‌ كرد كه‌ با وسیله‌قرار دادن‌ كوه‌ خود را نجات‌ دهد .

امروز جز به‌ لطف‌ او هیچ‌راه نجاتى نیست‌»[28] .

شدّت‌ آب‌ و ارتفاع‌ موج‌ مانع‌از آن‌ شد كه‌ پسر نوح به‌ آرزو و خواسته‌ خود برسد

و او در زمره‌ غرق‌ شدگان‌قرار گرفت‌»[29].

نوح‌ (ع‌) بر فرزندش‌ احساس‌دلسوزى كرد. از خداوند خواست‌ كه ‌پسرش‌ را از هلاكت‌  نجات‌ دهد . ولى خداوند دعاى او را مستجاب‌ نكرد،و براى نوح تبیین كرد كه پسر او برگناه‌ و معصیت‌ اصرار داشت و از جملة‌ كسانى نبوده‌كه‌ قرار بود  نجات‌ پیدا كنند .

نوح‌ به‌ پروردگارش‌ عرض‌كرد : پروردگارا پسرم‌ از خاندان‌ من‌ است‌ ؛ و وعدة ‌تو حق‌ّ است‌ ؛ و تو از همه‌حكم‌ كنندگان‌ برترى‌»[30]

ولكن‌خداى سبحان‌ براى نوح‌(ع‌) مسأله را چنین بازگو نمود كه فرزندت‌ از عذاب‌ نجات‌ نمى‌یابد زیرا وى عمل‌ناشایستىرا انجام‌ داده‌است ‌

فرمود:  اى نوح‌ او از خاندان‌ تو نیست‌،  او را عمل‌ غیر صالحى است‌  ؛ پس‌ آنچه‌ را از آن ‌آگاه‌ نیستى از من‌ مخواه‌؛ من‌ به‌ تو اندرز مى‌دهم‌ تا‌ از جاهلان‌ نباشى‌»[31] .

نوح‌ این چنین ‌پاسخ‌ داد:

پروردگارا من‌ به‌ تو پناه‌مى‌برم‌ كه‌ از تو چیزى بخواهم‌ كه‌ از آن‌ آگاهى ندارم،‌ و اگر مرا نبخشى و بر من‌رحم‌ نكنى از زیانكاران‌ خواهم‌ بود.»[32]

از این‌ رو نوح‌ در رابطه‌با پیوند با خویشان‌ و نزدیكان‌ به‌ ما این‌ درس‌ را مى‌آموزد كه ‌هر چند صلة‌ رحم‌و پیوند خانوادگى محكم‌ باشد اگر مشروط‌ به‌ ایمان‌ به‌ خدا و گام ‌گذاشتن‌ در‌ راه‌درست‌ و پیمودن آن نباشد بى‌ارزش‌ است .

 پایان‌ طوفان‌

هنگامى كه‌ كافران‌ بر اثرطوفان‌ هلاك‌ شدند، و نوح‌ (ع‌) از وجود قومش‌ نجات‌ یافت‌، خداوند به‌ زمین‌ امر كردكه‌ آب‌ را فرو ببرد، و به‌ آسمان‌ فرمان داد كه‌ از ریزش‌ باران ‌دست‌ بكشد . بنابراینآب‌ از روى زمین‌ فروكش‌ كرد ، و كشتى بر بالاى كوهى به‌ نام ‌جودى‌» پهلو گرفت‌.

در این‌ هنگام‌ با زبان‌ قدرت‌الهى به‌ كافران‌ هلاك‌ شده‌ ندا داده‌ شد كه‌ ظالمین‌ از رحمت‌ و آمرزش‌ خداوند بهدور هستند .

خداوند به نوح دستور داد تاار كشتى به زمین فرود آید . كشتى در سرزمین موصل با لطف‌ و عنایت‌ خدا به‌ زمین‌ نشست‌. و خداوند به نوح‌ و كسانى كه‌ به او ایمان‌ آورده و به‌ همراه‌ فرزندانشان‌ با وىدر كشتى بودند  وعده‌ داد كه نسل هاى آنان‌ادامه‌ خواهد یافت‌ و امت‌هاى با ایمان‌ متعددى از آنان به‌ وجود خواهند آمد ، و امت‌هاىدیگرى نیزكه‌ به‌ زندگى دنیوى و بركات‌ آن‌ مشغول خواهند شد نیز در این دنیا زندگىخواهند كرد؛ ولى آنان‌ پس‌ از مدتى از راه‌ حق‌ گمراه ‌خواهند شد و شیطان‌ براى گمراهىآنان‌ كوشش‌ خواهد كرد . كه‌ این‌ باعث‌ وقوع‌ عذاب‌ خداوند بر آنان در دنیا و آخرت‌منجر خواهد شد .

گفته‌ شد : اى نوح‌ ! با سلامت‌و بركاتى از ناحیه‌ ما بر تو و بر تمام ‌امت‌هایى كه‌ با تواند فرود آى‌،  و امت‌هایى نیز هستند كه‌ ما آنان را از نعمت‌هابهره‌مند خواهیم‌ ساخت‌ ، سپس‌ عذاب‌ دردناكى از سوى ما به‌ آنها مى‌رسد.»[33]

منبع : اینجا     


حضرت سام نبی الله

کدام یک از پسران حضرت نوح (ع) به پیامبری رسید؟!

حضرتنوح (ع)، نخستین پیامبر از پیامبران اولو العزم است و گفته می شود که اولین پیامبریاست که در زمان وی عذاب نازل شد‌. قرآن از نوح به عنوان اولین پیامبر صاحب شریعت وکتاب یاد کرده است.

فرزندان حضرت نوح (ع)

  حضرت نوح (ع) چهار فرزند داشت که نام آن‌ها سام،حام، یافث و کنعان بود. از میان آن‌ها به غیر از کنعان، همه فرزندان به نوح ایمان آوردهو همراه او در کشتی بودند.کنعان بنا بر منابع اسلامی به پدر خود ایمان نیاورده و غرقشد. به نقل از برخی روایات، نسل حضرت نوح (ع) از طریق سام ادامه یافته‌است.

کدام یک از پسران حضرت نوح (ع) به پیامبریرسید؟!

آیاسام بن نوح پیامبر بود؟ حضرت نوح (ع) از پیامبران الهی بود که منابع روایی، تعدادیاز فرزندانش را نام برده‌اند که همراه ایشان سوار کشتی شده و نجات یافتند؛ از جملهآن‌ها یافت، حام و سام (ع) هستند. در میان اینها، سام از همه برتر بود. سام پسر نوح،مراسم دفن، کفن و غسل نوح (ع) را بر عهده گرفت و پیروان نوح نیز به سام ایمان آوردند،در عین حال، برادرانش حام و یافث با او مخالفت کرده و به او ایمان نیاوردند.

دربرخی از منابع اسلامی این‌گونه آورده شده است که؛ سام علاوه بر جانشینی پدر و بزرگیقوم، پیامبر زمان خود نیز بود.

امامصادق (ع) گفت‌وگوی مفصلی میان پیامبر اسلام (ص) با گروهی از جنیان را نقل می‌کند. درقسمتی از این گفتگو پیامبر خطاب به جنّیان برای اقرار گرفتن از آن‌ها می‌فرماید: چهکسی را وصی نوح (ع) یافتید؟»، آن‌ها گفتند: سام بن نوح. پیامبر اسلام (ص) نیز تلویحاًآن‌را تأیید فرمود.

ازنسل این پیامبر الهی، انبیای بزرگی به وجود آمدند. مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آن‌ها حضرتابراهیم (ع) می‌باشد. تمام اولاد حضرت اسماعیل از جمله پیامبر اسلام و همچنین بنی اسرائیلاز نسل ایشان خواهند بود. همچنین انبیایی؛ مانند خضر و هود نیز از نسل سام بودند وقوم عمالقه نیز از نسل ایشان هستند.

باتمام اینها، جزئیات چندانی از زندگی سام بن نوح وجود ندارد. البته متن مشهوری نقل شدهاست که یکی از مردگانی که حضرت عیسی (ع) زنده کرد، سام بن نوح بود:

گروهىاز اصحاب عیسى (ع) از او خواستند تا مرده‌اى را زنده کند، آن‌حضرت بر قبر سام‏ بن‏نوح‏ حاضر شد و از او خواست تا به اذن خداوند زنده شود.

چیزىنگذشت که قبر شکافته و سام از آن بیرون آمد، حضرت از او پرسید آیا مایل است در دنیازندگى کند یا به سراى ابدیت باز گردد، سام پاسخ داد: می‌خواهم برگردم، هنوز داغى وسوزش مرگ را در پهلویم احساس می‌کنم».


آخرین جستجو ها

glitenrougpo sulmaurepkest persianigig nieverriti Anne's collection پرنیانی در ولایت افق dywsubskensubc گروه تاریخ متوسطه دوم استان کردستان berfoheaca تاریخ ایران